#نان تازه
#حس خوب
کجاست آن روز های کودکی؛می خندیدم و قدر لحظه های شیرین زندگی را نمی دانستم!
نه میدانستم عشق چیست و تنفر چه معنایی دارد،و نه تعریفی از غم می دانستم...
پشیمان می شدم،اما راه بازگشت بود!خطا میکردم، اما به زودی بخشیده می شدم!
هر آنچه دل کوچکم می خواست،بی هیچ انتظاری فراهم بود؛کجایند آن خواسته های کوچک؟!
بازی می کردم و در خانه ام مادری برای عروسک هایم بودم. عروسک هایی که همیشه بر لب هایشان لبخند بود...
زندگی را شاد میدیم و همه ی آدم ها را خوشحال!
خنده،شادی،بازی...این سهم کودکی است،چقدر زود بزرگ شدم!
...